به نام نامی اولین عاشق که اوست
روز پنجشنبه مورخه 96/06/09جلسهی اول از دور نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، ویژهی مسافران و همسفران شعبهی امین گلی، با نگهبانی مسافر مصطفی، استادی کمک راهنما مسافر ابراهیم و دبیری مسافر حسین و با دستور جلسهی
«وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» و همچنین «جشن تولد اولین سال رهایی مسافر مجید » رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
کمک راهنما مسافر ابراهیم موحدی: در کنگره خواستهی نامعقول که هیچ، گاهی باید از بعضی از خواستههای معقولت هم بگذری؛ شاید درآمد و کسبوکار مجید به سبب خدمتی که دارد افت کرده باشد، اما خدمتهایی که در کنگره انجام میدهد را گم نمیکند، چون آنچه ما با خودمان به بعد دیگر میبریم، داشتههای مادی و فیزیکی نیست، بلکه ظرفی پر از محبت و عشق است...
در ادامه ی مطلب بخوانید.....
=============================================
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا از خداوند سپاسگزارم که به من توفیق داد یکبار دیگر در این جایگاه قرار بگیرم و در خدمت شما عزیزان باشم. دستور جلسهی امروز وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من است. من نمیدانم که به چه دلیل انتخاب شدم که در این جایگاه قرار بگیرم، چون واقعاً خودم را در حد و اندازهای نمیدانم که بخواهم در مورد وادی چهاردهم صحبت کنم؛ اما این را لطفی میدانم از طرف خداوند.
وادی چهاردهم میگوید آنچه که تو به آن باور و اعتقاد داری، اگر با چاشنی محبت همراه نباشد، فاقد ارزش و اعتبار است. یعنی باورهای دینی و مذهبی و اجتماعی و انسانی ما، اگر از درون با چاشنی محبت همراه نباشد، ارزشی ندارد.
انسانهایی که علم و دانش زیادی داشته باشند، اما درونشان محبت نباشد، بسان همان ظرفهای خالی میمانند.
خیلی از ما مدعی هستیم که محبت داریم؛ فرزند خود را دوست داریم، پدر و مادر خود را دوست داریم. اما کنگره 60 میگوید محبت دو نوع است؛ محبت عام و محبت خاص. محبت خاص ریشهاش از احساس مالکیت میآید و خیلی به دانایی ربطی ندارد؛ میگویم من فرزندم را دوست دارم، چون فرزند من است، پدر و مادرم را دوست دارم چون پدر و مادر من است، خانهام، باغ و ماشینم را دوست دارم، چون مال من است.
اما محبتی که مدنظر کنگره است، محبت عام است؛ یعنی وقتی تو مدعی هستی که فرزند خودت را دوست داری، آیا همهی فرزندان را دوست داری؟ آیا همهی پدر و مادرها را دوست داری؟ آیا به همهی موجودات خداوند احترام میگذاری؟ محبت عام یعنی احترام، حتی به یک درخت، حتی به مورچه و این به کلام و به سخن نیست؛ باید از کوهی از تزکیه و پالایش رد شوی، تا به دانایی برسی؛ تا این محبت در تو حاصل شود.
من وقتی وارد کنگره 60 شدم، صرفاً میخواستم اعتیادم را درمان کنم، اما وقتی از وادیها گذر کردم و به وادی چهاردهم رسیدم، دیدم این نیست که من فقط به کنگره بیایم و درمان شوم و بروم و یاد گرفتم که همهی هستی بر مبنای عشق پایهگذاری شده است.
سهروردی میفرماید: کسب معرفت در جهت خیر محض، رسیدن به محبت است. یعنی ما باید شناخت و آگاهی و دانایی خود را در جهت خیر محض زیاد کنیم و این یعنی محبت؛ محبتی که در کنگره 60 موج میزند. اما در زمان اعتیاد ما در حال کسب معرفت در جهت شر محض بودیم که حاصل آن نفرت، عناد و دشمنی بود. ما در زمان اعتیاد خودمان را هم دوست نداشتیم و باید سپاسگزار خداوند باشیم که در کنگره قرار گرفتیم.
شاه نعمتالله ولی میگوید: اگر حق را در خلق نیابی، بیابی خانه اما در نیابی. منظورش این است که اگر مدعی هستی عاشق خداوندی، باید به بندگان خدا خدمت کنی. ما در وادی چهاردهم مثلث سایهها، جاذبه و حس را داریم. وقتی میگویی من عاشق خداوندم، سایههای خدا میشود مخلوقات او. و اگر تو میخواهی به او عشق بورزی، باید به مخلوقات او عشق بورزی. چون دروازهی ورود به قلب خداوند، قلب انسانها، موجودات و کل هستی میباشد.
عین القضات همدانی میگوید: اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل آید. یعنی برای اینکه بدانی عشق چیست، باید آن را لمس کنی، نمیتوانی بگویی من کاری به مخلوقات ندارم و عاشق خداوندم، باید حتماً عشق زمینی را تجربه کنی و اگر آن را تجربه کرده باشی، میدانی که از احساس تملک نمیآید؛ عشق گاهی گذاشتن و گذشتن است.
و اما دستور جلسهی دوم که تولد یکمین سال رهایی مسافر مجید، مرزبان محترم شعبه است:
تمام نکاتی که در مورد وادی چهاردهم گفتم، میتوانید در مجید عزیز ببینید و همزمان شدن این دستور جلسه با تولد یک سال رهایی مجید بیعلت نیست. مجید عزیز وقتی وارد کنگره شد و سفر خود را شروع کرد، حرکت بسیار خوبی داشت. فرمانبردار و مطیع بود و هیچوقت در حاشیه نبود.
بعد از یکی دو ماه که از آغاز سفرش گذشته بود گفت من میخواهم به کنگره کمک مالی کنم؛ اینجا بود که من ترسیدم و گفتم نکند او را شور گرفته باشد. اما وقتی از او پرسیدم گفت این پول برنامهریزیشده و حسابشده است و قرار بوده برای راه خیر خرج شود و کجا بهتر از کنگره 60؛ من ایشان را پیش ایجنت آن زمان، آقای عابدینی بردم و با ایشان صحبت کردند و این پول را به کنگره کمک کردند.من آن روز به او گفتم این پول را گم نمیکنی و اشتباه نکردی.
درنتیجه ثمرهاش این شد که یک سفر خوب و عالی را طی کرد، چون کنگره را از خودش میدانست. بعد از رهاییاش میتوانست برود، اما ماند و شاید کمتر از سه ماه رهایی داشت که مرزبان شد. (البته طبق شرایط آن زمان شعبهی امین گلی، چون قانون مرزبانی یک سال رهایی ست)
و یک دورهی پرافتخار را در دورهی مرزبانی طی کرد و الان هم با رأی شما عزیزان مجدداً در بخش مرزبانی مشغول به خدمت است و این یعنی وادی چهاردهم؛ یعنی گذشتن از خویش؛
آیا درآمدش کم نشده است؟ من به شما میگویم چرا کم شده است؛ اما در کنگره خواستهی نامعقول که هیچ، گاهی باید از بعضی از خواستههای معقولت هم بگذری؛ یعنی شاید درآمد و کسبوکارش به سبب خدمتی که دارد افت کرده باشد، اما خدمتهایی که در کنگره انجام میدهد را گم نمیکند، چون آنچه ما با خودمان به بعد دیگر میبریم، داشتههای مادی و فیزیکی نیست، بلکه ظرفی پر از محبت و عشق است.
این تولد را خدمت آقای مهندس، سرکار خانم آنی، ایجنت محترم شعبه آقای ساسانی، خود آقا مجید، دو فرزند گلش، همسفرش، راهنمای همسفرش و همهی شما عزیزان تبریک میگویم.
بعد از سخنان استاد، و مشارکت مسافران و همسفران، اولین سال رهایی مسافر مجید را با شور فراوان جشن گرفتیم.
اعلام سفر مسافر مجید: سلام دوستان مجید هستم یک مسافر؛ آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره؛ مدت تخریب: 17سال؛ مدت سفر اول: 10 ماه و 12 روز؛ روش درمان: DST؛ داروی درمان: OT؛ به راهنمایی: آقای ابراهیم موحدی؛ مدت رهایی از دام اعتیاد: ا سال و 6 ماه.
آرزوی مسافر مجید: آرزو میکنم عزیزانی که پشت در کنگره منتظر هستند، بتوانند به شعبه بیایند و با درمان و تعادل کامل از این در بیرون بروند.
آرزوی همسفر فاطمه: آرزوی من این است که کسانی که درگیر بیماری اعتیاد هستند، با این مکان مقدس آشنا شوند و به رهایی برسند.
سخنان مسافر مجید:
از همهی عزیزانی که در جشن تولد ما شرکت کردند تشکر میکنم و امیدوارم بتوانم در تولدها و رهاییهای شما جبران کنم.
زمانی که هنوز با کنگره آشنا نشده بودم، میگفتم آیا میشود روزی از خواب بیدار شوم و تمام سختیهایی که در دوران مصرف تحمل کردهام، یک خواب بوده باشد؟ صبح سرحال از خواب بیدار شوم بدون مواد، سرکار بروم بدون مواد، به خانه برگردم بدون مواد، شام را در کنار خانواده باشم بدون مواد، یک خواب راحت داشته باشم بدون مواد؟
چند ماه قبل از آشنایی با کنگره به منزل یکی از دوستان دوران مصرف رفتم. او 5، 6 ماهی بود که با کنگره آشنا شده بود. من مصرف میکردم، اما او با من مصرف نمیکرد و تنها از کنگره برای من میگفت؛ از حرفهای آن شب، فقط اسم کنگره 60 در خاطرم مانده است؛ حرفهای او را میشنیدم، اما هیچ امیدی به درمان اعتیاد نداشتم.
در دوران مصرف ازنظر خانوادگی یا مالی مشکلی نداشتم، اما از سختیهای دوران اعتیاد و از اینکه تمام زندگیام وابسته به مواد بود خسته شده بودم.
تا اینکه با یکی دیگر از دوستانم که او هم در کنگره مشغول درمان بود، به یک مسافرت کوتاه رفتیم. و من در آن سفر دیدم که درحالیکه من مواد مصرف میکردم، اما او با من همراه نمیشد و تنها روزی سه وعده شربت میخورد. وقتیکه او را دیدم تصمیم گرفتم من هم به کنگره بروم و ببینم اصلاً کنگره چیست.
آن چیزی که من را به کنگره جذب کرد، شربت OT بود؛ چون چند روز بعد از آمدنم استادم از من پرسید که برای چه به کنگره آمدهای؟ و من گفتم به خاطر شربت! میخواهم شربت مصرف کنم تا خمار نباشم و بتوانم روی این صندلیها بنشینم و ببینم شماها چه میگویید.
درمان اعتیاد واقعاً سخت است، اما اگر خواسته داشته باشی، نیازی نیست زیاد زور بزنی، فقط کافی ست حضورداشته باشی. من به تازهواردی که یک ماه یا دو ماه است پشت در انتظار میکشند میگویم خوشحال باش؛ چون این نشان میدهد که تو خواستهی درمان داری، خیلیها هستند که بعد از یکی دو جلسه میروند، اما کسی که دو یا سه ماه پشت این در مینشیند تا جا برایش باز شود، پیداست که خواستهی درمان دارد. و ما که 11 ماه روی این صندلیها قرارگرفتهایم، اگر خوب سفر نکنیم، جای یک نفر که خواستهی حقیقی درمان دارد را اشغال کردهایم؛ جای کسی که مشکلات فراوانی دارد.
من در سفر اول گوشبهفرمان راهنمایم بودم و هر چه ایشان میگفتند را انجام میدادم. یک ماه و نیم بعد از پایان سفر اولم بود که برای خدمت در جایگاه مرزبانی انتخاب شدم (طبق شرایط آن زمان شعبه) و من به این جمله رسیدم که خدمت باید خودش به سراغ شما بیاید، نه اینکه شما به سراغش بروید و زور بزنید که بخواهید خدمتی را بگیرید.
من خیلی چیزها در دورهی مرزبانی یاد گرفتم؛ چراکه دورهی مرزبانی آموزش بسیار زیادی دارد، انشا الله که بتوانم خدمتی صادقانه انجام دهم.
از استاد عزیزم آقا ابراهیم تشکر میکنم، قلباً ایشان را دوست دارم و امیدوارم بتوانم شاگرد خوبی برای ایشان باشم. از همسفرم و همچنین از راهنمای همسفرم خانم آمنه تشکر میکنم که زحمات بسیار زیادی میکشند.
سخنان کمک راهنمای گرامی همسفر آمنه:
خدا را شکر میکنم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و امیدوارم که هرروز شاهد این رهاییها و این تولدها باشیم. آقای مهندس میفرمایند که روزهایی که تولد و رهایی هست، فرشتگان خدا از آسمان به زمین نازل میشوند و شاهد این رهاییها هستند و به همین علت است که روزهای تولد و رهایی، به علت حضور فرشتگان خداوند، انرژی زیادی دارد و بهتر است که در تولدها شرکت کنیم و از این انرژی بینصیب نمانیم.
تولد آقا مجید را در رأس به آقای مهندس و خانوادهی گرامیشان که این بستر را برای ما فراهم کردند تبریک میگویم. همچنین به آقا مجید، به همسفرشان خانم فاطمه و به راهنمایشان آقای ابراهیم موحدی تبریک میگویم.
خانم فاطمه دو ماهی هست که در لژیون بنده حضور دارند و من از خدا میخواهم که به حرکت در این مسیر ادامه دهند و وارد سفر سوم شوند و هر دو به جایگاه کمک راهنمایی برسند.
سخنان همسفر فاطمه:
قبل از هر چیز از آقای مهندس و خانم آنی تشکر میکنم که این بستر را برای ما مهیا کردند تا من و مسافرم بتوانیم این جایگاه را تجربه کنیم. این تولد را به مسافرم و راهنمای مسافرم آقای ابراهیم موحدی تبریک میگویم و از ایشان تشکر میکنم که زحمات زیادی برای مسافرم کشیدند تا به این جایگاه برسند. و همچنین از رهنمای خوب خودم خانم آمنه تشکر میکنم، چون در همین مدت کمی که به کنگره آمدم، از ایشان آموزشهای زیادی یاد گرفتم.
و همچنین از شما که در جشن تولد ما شرکت کردید تشکر میکنم و خیلی خوشحالم که مسافرم بعد از درمان کنگره را ادامه دادند و مشغول خدمت هستند. انشا الله ایشان را در جایگاههای بالاتر ببینم.
پیـــــــام تولــــد:
===================================================
ضمناً در این روز زیبا سه نفر از مسافرانی که روز چهارشنبه گل رهایی را از دستان پرتوان آقای مهندس دریافت کرده و به رهایی از دام اعتیاد رسیده بودند، ورود خود را به سفر دوم اعلام نمودند:
مسافر عباس رهجوی آقای نادر
مسافر کاظم و مسافر سجاد رهجویان آقای ابراهیم
نویسنده: همسفر لیلا
تصویرگر: مسافر حسام
تبریک خدمت رها یافتگان به ویژه عباس عزیز
خداقوت خدمت تهیه کنندگان این گزارش پر محتوای
از آقا ابراهیم راهنمای محترم بابت استادی خوبتان ممنون
اولین سال رهایی آقا مجید مرزبان محترم را به خودشان و راهنمای گرامیشان تبریک عرض می کنم
تبریک رهایی آقایان عباس، سجاد و کاظم به خودشان و راهنمای گرامیشان
تشکر از نویسنده محترم همسفر لیلا واقعا دست مریزاد
از عکس های زیبا شما آقا حسام ممنون
تبریک به عزیزانی که از بند اهریمن اعتیاد رها شده اند
خداقوت خدمت راهنمایان محترم و یک خداقوت ویژه خدمت نویسنده و تصویرگر محترم
در پناه حق سالم و تندرست باشید
خدا قوت به آقای موحدی بابت استادی خوبشون و تبریک بابت این روز زیبا
خداقوت به راهنمای عزیزم خانم آمنه
از خانم لیلا و آقا حسام هم سپاسگذارم
تبریک و شادباش خدمت آقا مجید و همسفران عزیزشان همچنین راهنمایان بزرگوارشان، آقا ابراهیم عزیز و خانم آمنه عزیز
خداقوت و سپاس از خانم لیلای عزیز و آقا حسام و آقاابراهیم که بابت این گزارش زیبا زحمت کشیدند
جوان و جاوید باشید..
یکمین سالروزرهایی اقامجیدراتبریک عرض میکنم
رهایی اقاکاظم واقاسجادبرادران هملژیونی خودم راتبریک میگویم
رهایی عباس اقاودیگردوستان رابه خودشان وراهنمای عزیزشان تبریک وشادباش عرض میکنم
انشاالله تو و همسفر محترمتان را در جایگاه های بالاتر ببینیم..
به پاکی دریاها ژرف باشید..